کد خبر: 1115
تاریخ انتشار: اسفند 14, 1399
گروه : اضطراب

نظریه استرس

نظریه استرس

نظریه استرس (بخش اول)

استرس را وضعیتی می توان توصیف کرد که کارکرد فیزیولوژیکی یا روانشناختی نرمال شخصی را آشفته کرده یا تهدید به آشفتگی می کند.والتر کانن نخستین مطالعه منظم را در ارتباط استرس و بیماری هدایت نمود. او نشان داد که تحریک سلسله اعصاب اتونومیک، مخصوصاً سیستم سمپاتیک، ارگانیسم را برای پاسخ ستیز یا گریز که با افزایش فشار خون، تاکیکاردی و واکنش در حیواناتی که توان گریز داشتند مفید بود؛ امّا در انسانی که به دلیل تمدن نه قدرت ستیز دارد نه گریز، استرسی حاصل موجب بروز بیماری میگردد (مثلا بیماری قلبی عروقی پیدا می کنند.

 

در دهه 1950، هارولدولف ملاحضه کرد که فیزویلوژی راه های گوارشی ظاهرا ارتباطی با حالات هیجانی خاص دارند. ترشح زیاد با احساسی های خصمانه و کاهش ترشح با غمگینی مرتبط بود.ولف این واکنش ها را  غیر اختصاصی فرض کرد معتقد بود که واکنش بیمار با وضعیت کلی زندگی و برداشت ادراکی از رویداد استرسی آمیز تعیین می شود. پیش از او ویلیام بیومونت (۱۸۵۳-۱۷۸۵) یکی جراح نظامی امریکائی، بیماری به نام آلکسیسی سنت مارتین داشت که به دلیل زخمی شدن با گلوله که یک فیستول معدی پایدار در او به وجود آورد، شهرت یافت. بیومونت متوجه شد که در حالات مشخص با بار هیجانی شدید مخاط معده پرخون یا رنگ پریده می شد و نشان میداد که جریان خون معده تحت تأثیر هیجانات است.

هانس سلیه (۱۹۸۲-۱۹۰۷) یک مدل استرسی تدوین کرد که به سندرم انطباق عمومی موسوم شد. این سندرم متشکل از سه مرحله بود (۱) واکنش هشدار،(۲) مرحله مقاومت، که در آن انطباق بطور مطلوب حاصل می شود،(۳) مرحله تحلیل قوا که در آن تطابق به دست آمده یا مقاومت ممکن است از بین برود. او استرسی را یک پاسخ جسمی غیراختصاصی تلقی کرد که از مقابل هرگونه توقع ناشی از شرایط لذت بخش یا ناخوشایند ظاهر می شود. سلیه معتقد بود که استرس طبق تعريف، لزوماً distress, ناخوشایند نامید، پذیرش هر دونوع استرس مستلزم انطباق است.

دن در مقابل استرس – که در اینجا هر چیزی (واقعی، بنیادین یا خیالی) که بقاء فرد را تهدید کند تعریف می شود- از طریق به حرکت در آوردن پاسخ هائی که در پی کاهش عامل استرس زا و بازگردان هموستاز واکنش نشان میدهد.در مورد واکنش  فیزیولوژیکی به استرس حاد اطلاعات فراوان به دست آمده است، امّا در مقابل واکنش نسبت به استرسی مزمن کمتر صحبت شده است. بسیاری از عوامل استرس زا در زمانی طولانی روی میدهد یا پیامدهای دیرپا است. مثلا، فقدان همسر ممکن است با تنهائی چند ماهه یا چند ساله دنبال شود و یک تهاجم جنسی وحشیانه، سال ها نگرانی و دلهره در پی داشته باشد. پاسخ های عصبی – غددی و ایمنی به چنین رخدادهایی به توجیه علت اثرات مخرب استرس کمک میکند.

پاسخهای نوروترانسمیتر به استرس: عوامل استرس زا سیستم نوروآدرنرژیک را در مغز تهدید کرده و موجب آزاد شدن کاته کول امین ها از سلسله اعصاب اتونومیک می گردند. استرسور ها همچنین سیستم های سرتونرژیک را در مغز فعال می سازند. تمام این فرایند ها در مغز باعث می شود فرد به صورت بسیار شدید و بسیج شده ی بدن برای مقابله با استرس که در واقع بقای فرد را تهدید می کند مقابله کند.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

6 + پانزده =