کد خبر: 1217
تاریخ انتشار: اسفند 15, 1399

خودتمایزیافتگی

خودتمایزیافتگی

خودتمایزیافتگی

اگر چه اصطلاح خودتمایز یافتگی  Differentiation of self  مربوط به بوئن است ، اما برداشت مفهومی از این اصطلاح به روانشناسان قبل از او بر می گردد. فروید اولین فردی است که فرایند جدایی درونی را مطرح نمود. فرد با احیای تضاد اودیپوس کمتر بر طبق فرافکنی های والدین عمل می کند و تمایل بیشتری برای ارتباط برقرار کردن با سایرین دارد. ماهلر اولین نظریه پردازی است که اصطلاح فردیت  Individuation  را در مدل شناختی خود بکار برد. ماهلر و همکاران وی شخصیت را همانطور که کودک رشد می یابد ، این گونه تعریف کردند : جنبش از فردیت ( وابستگی جسمی و روانی به مادر ) تا فردیت ( دوری و جدایی از مادر ) است . اریکسون در نظریه رشد خود ذکر کرد که تلاش بزرگسال برای کسب هویت موجب ارزیابی های درونی وی از خصوصیات دوران کودکی اش و دوری جسمی از خانواده مبدا می باشد. در مقایسه رابطه نظریه ارکسون ، نظریه سیتمی خانواده ، فردیت را به عنوان یک فرایند درون فردی و میان فردی شناختند که موجب استقلال در بین خانواده می شود ، بدون این که توسط روابط خانوادگی آسیب زده شود .  متمایز کردن فرایند عقلانی و احساسی به معنای شدت عینی گرا بودن و توقف اظهارات عاطفی  نیست، بلکه منظور این است که افراد نباید تحت تاثیر احساساتی قرار بگیرند که به درستی درکشان نمی کنند . هدف تمایز یافتگی ، برقراری تعادل بین احساسات و شناخت است . در تئوری سیستم های خانواده کلید سلامت روان یک شخص در برخورداری او از هر دو حس یعنی حس تعلق به خانواده و تمایز یافتگی نهفته است.

نظریه بوئن ، هم یک مفهوم درون روانی و هم میان فردی است . تقریبا مشابه با قدرت ایگو ، خودتمایز یافتگی ، ظرفیت تفکر و انعکاس است  ، که بطور خود کار به فشار های هیجانی درونی یا بیرونی پاسخ ندهیم  . توانایی انعطاف پذیر بودن ، عاقلانه عمل کردن ، حتی در مواجهه با اضطراب . به نظر بوئن، درجه ظهور خود تمایز یافتگی در هر فرد بیانگر میزان توانایی او برای تمیز فرایند عقلی از فرایند احساسی (عاطفی) است که وی تجربه می کند. افرادی که بیشترین امتزاج را بین افکار و احساساتشان دارند (مثلاً اشخاص اسکیزوفرنیایی و خانواده آنها) ضعیف ترین کارکرد را دارند. هدف اصلی تفکیک خویشتن، توازن میان احساس و شناخت است. تفکیک در معنای بوئنی آن، بیشتر یک فرایند است تا هدفی دست یافتنی.

بوئن مفهوم ” توده نامتمایز من خانواده ” را که برگرفته از مفاهیم روان کاوی است، برای توضیح مفهوم « به هم چسبیدگی» عاطفی خانواده ابداع کرد؛ وضعیتی که در آن «نوعی وحدت عاطفی مشترک در تمام سطوح وجود دارد». گاه نزدیکی عاطفی به قدری شدید است که اعضای خانواده احساس می کنند از احساسات، افکار، تخیل ها و رویاهای یکدیگر باخبرند؛ که البته این صمیمت می تواند به حالت ناخوشایند نزدیکی مفرط و در نهایت طرد متقابل بین دو عضو ختم شود.

بوئن، مفهومی را که در آغاز، به زبان روانکاوی، «توده نامتمایز من خانواده» نامید، بعدها به زبان نظریه ی سیستم ها تحت عنوان “امتزاج – تفکیک” تعریف کرد. هر دو اصطلاح موید این مطلب است که پختگی و تحقق فرد، نیازمند آن است که او از دلبستگی های عاطفی حل نشده ی خانواده ی اصلی اش رهایی یابد.

اشکال تمایز یافتگی :

بوئن ۱۹۷۸ تمایز یافتگی را به دو شکل تعریف می کند که در آن فرد قادر است بین عملکرد های هیجانی روابط صمیمانه و خود مختاری تعادل ایجاد کند. این مفهوم را می توان یک فرایند یا ویژگی شخصی بیان کرد.مفهوم شخصیتی تمایز یافتگی را می توان هم به عنوان یک ویژگی درونی و هم به عنوان یک ویژگی بین فردی طبقه بندی کرد:

شکل درون روانی ( بعد درون روانی ) : بعد درون فردی را می توان به عنوان توانایی فرد برای تشخیص و کاربرد احساسات و افکار تعریف کرد . این مهارت در طول دوره تنش یا موقعیت استرس زا مورد آزمایش قرار گرفته است. افرادی که قادرند در موقعیت من بمانند یا حتی از خود در خلال روابط عاطفی شدید مانند ازدواج محافظت نمایند را به عنوان کسانی قلمداد می کنند که سطح تمایز یافتگی بالایی دارند.

شکل بین فردی: سطح بین فردی تمایز یافتگی به روشی اشاره دارد که به وسیله آن ما صمیمیت را تجربه می کنیم و در صورتی که حالتی از خودمختاری نسبت به دیگران در جریان ارتباط را حفظ می کنیم. افرادی که از سطح بالای تمایز یافتگی برخوردارند خود واقعی با ثبات تری دارند و فاقد خود کاذب هستند. افرادی که تمایز یافتگی پایینی دارند کسانی اند که تمایل به تصمیم گیری براساس احساسات خود را دارند و به قوه تفکر اطلاعات واقعی اهمیت زیادی نمی دهند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 − 8 =