کد خبر: 703
تاریخ انتشار: اسفند 12, 1399
گروه : خودشناسی

آگاهی از احساس

آگاهی از احساس

آگاهی از احساس

تمرین توجه آگاهی مارا قادر می سازد تا احساساتمان را به طور کامل تجربه کرده و به این ترتیب خود را از گرفتار شدن در دام افسردگی حفظ کنیم. چنین چیزی ممکن است در یک خلوت نشینی فشرده در مراقبه ی روزمره و یا در حین تمرین غیر رسمی توجه آگاهی رخ دهد. به جای فکر کردن به چرایی، به چیستی آنچه در این لحظه رخ داده است توجه کرده و با توجه کردن به احساساتمان در لحظه حال احساس زنده بودن می کنیم. می توانید با تمرینی ساده این احساس را در خود زنده کنید. بعدها می توانید از این تمرین به عنوان راهی برای بازگشت به خانه از طریق احساسات روزمره ی خود و نیز به عنوان تمرین مراقبه ی رسمی برای زمان هایی که حس می کنید. کاملا با تجربه ی هیجانی خود در تماس نیستید، استفاده کنید.  در افسردگی با روی گرداندن از درد، عملا رنج خود را تشدید می کنیم. از احساسات خود کمتر آگاه بوده یا کاملا بی احساس می شویم. در تمرین های توجه آگاهی به تجربه ایی که در حال وقوع است روی می کنیم و وضعیت افسرده خود را به رویارویی می طلبیم. نکته ی مهم در انجام این کار توجه کردن به هیجانات است. درست همانطور که در بدن ظاهر می شوند. خواهیم دید که هیجانات در واقع مجموعه ایی از حس های جسمانی هستند که با افکار و تصاویر همراه شده اند. با استفاده از مهارت همراه شدن با  حس های جسمانی یا توجه کردن به حس های جسمانی خوشایند و ناخوشایندی که در  مراقبه پدید می آید. می توانید کاوش های هیجانی را به همان صورت که در بدن اتفاق می افتد، بیاموزید. این کار تحمل آنها را بسیار آسانتر می سازد و ظرفیت شما را برای بودن با آنها افزایش می دهد.

 همچنین در تمرین های ذهن آگاهی می توانید به واکنش های خود نسبت به هیجانات توجه کنیم. معمولا از کدام یک رویگردان هستید؟ کدام را قضاوت می کنید و به خود می گویید “نباید چنین حسی داشته باشم؟” تمرین توجه آگاهی به ما امکان می دهد تا همانطور که آمدن و رفتن سایر افکار را مانند حرکت ابر ها در آسمان تماشا می کنیم، افکار قضاوت گر خود را درباره ی احساسات مشاهده کنیم. به این ترتیب پذیرش همه ی هیجان ها و ماندن با آن ها آسانتر است.

برای مثال به نمونه ی زیر نظراتان را جلب می کنم

میریام بیشتر اوقات با افسردگی دست و پنجه نرم می کرد. مادرش هرگز پنهان نمی کرد که برادر میریام را به او ترجیح می دهد، پدرش هم آدم بی احساسی ود برای همین طبیعی بود که او احساس ناراحتی و نا امنی کند و ارتباط داشتن با دیگران برایش مشکل باشد. او اخیرا با یکی از دوستانش به مشکل خورده بود. رابطه ی افلاطونی آن ها هیچ گاه متعادل نبود، اما اخیرا مارتی به شکل غیر عادی خود محور شده بود. این مسائل در مجموع باعث شده بود که او حس غم و افسردگی داشته باشد و خود را درقیاس با دیگران ضعیف تر و پر رخوت تر بداند.

با این حال مراقبه هایی که گاهی اوقات انجام می داد باعث می شد حس کند مراقبه برایش مفید است. خوب می دانست اتفاقی که بین او و مارتی افتاده می تواند عامل شروع افسردگیش باشد. اما احساساتش برایش گنگ بودند. میریام با تمرکز بر تنفس شروع کرد و سپس آگاهیش را گسترش داد تا تمرین توجه به هیجان های بدن را انجام دهد. او با این تمرینات متوجه شد که می تواند احساستش را نسبت به دیگران درک کند در واقع او در ابتدا فکر می کرد که از دست مارتی ناراحت است ولی با تمرین آگاهی توجه متوجه شد که از دست او عصبانی است و احساس می کند.

 در واقعیت در بسیاری از مواقع ما قادر به تمایز احساسات خود نیستیم در واقع گاهی اوقات نمی فهمیم که ناراحت هستیم یا عصبانی این تمرینات به ما کمک می کند تا متوجه بشویم که دقیقا چه احساس داریم وچگونه رفتار کنیم که این احساس را تجربه همان گونه که هستند تجربه کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

یک × سه =