کد خبر: 1131
تاریخ انتشار: اسفند 14, 1399

هراس اختصاصی (Phobia)

هراس اختصاصی (Phobia)

هراس اختصاصی (Phobia) و روش های درمان آن

اصطلاح فوبیا به معنای ترس افراطی از یک موضوع، شرایط، یا موقعیت خاص و معین است. هراس اختصاصی عبارت است از ترسی شدید و مداوم از شیء یا موقعیتی معین. فوبیا شایعترین اختلال روانی در ایالات متحده است، با این حال درصد زیادی از افراد مبتلا برای درمان به بالینگران مراجعه نمی کنند. شایعترین فوبیاها عبارتند از: ترس از ارتفاع، ترس از مکان های باز، ترس از حیواناتی مثل سگ، گربه یا مار، ترس از آب، ترس از مکان های بسته، ترس از حشرات، ترس از آلودگی و ترس از آتش.

شایعترین نوع هراس در بچه های زیر ده سال هراس از محیط طبیعی است و در بیست تا بیست و پنج سالگی، نوع موقعیتی. هراس از خون، آمپول و جراحت با سایر انواع تفاوت دارد، چرا که در آن پس از افزایش اولیه ی ضربان قلب که در تمامی انواع خراس ها شایع است، اغلب کاهش ضربان قلب و فشار خون روی می دهد. احتمال وقوع و حتی وقوع مکرر حمله های پانیک در بیماران مبتلا به فوبیا وجود دارد؛ منتها این حمله ها منتظره و قابل پیش بینی است.

طبق نظریه سنتی محرک-پاسخ، محرک شرطی به تدریج توانایی خود را برای ایجاد پاسخ از دست می دهد، مگر اینکه با تکرار منظم و دوره ای یک محرک غیرشرطی تقویت شود. اما در هراس، پاسخ به محرک هراس آور به تدریج کم نمی شود و ممکن است سال ها دوام بیاورد. طبق نظریه شرطی سازی، اضطراب سائقی است که ارگانیزم را برمی انگیزاند تا هرچه در توان دارد انجام دهد و از این اضطراب فرار کند. ارگانیسم نیز در حین انجام رفتارهای تصادفی خود یاد می گیرد که با انجام برخی اعمال می تواند از محرک اضطراب آور مذکور اجتناب کند. این الگوهای اجتناب تا مدت های مدیدی پایدار می مانند و به خاطر قدرت کاهش اضطرابی که دارند تقویت می شوند. نظریه یادگیری تناسب زیادی با هراس دارد و برای جنبه های گوناگون علائم این اختلال توضیحی ساده و قابل فهم ارائه می کند.

فرضیه فروید این بود  که نقش عمده اضطراب، هشدار این نکته است که سائق ناخودآگاه ممنوعی دارد تلاش می کند به خودآگاه راه یابد. فروید فوبیا را نتیجه تعارض هایی می دانست که حول یک موقعیت ادیپی حل نشده در کودکی، شکل گرفته اند. از آنجایی که سائق جنسی در بزرگسالی همچنان صبغه ی محرم آمیزانه ی پرقدرت خود را حفظ می کند، برانگیختگی جنسی باعث به راه افتادن اضطرابی می شود که مشخصا ترس از اختگی است. هرگاه سرکوبی موفقیت آمیز نباشد، ایگو مجبور می شود دفاع های اضافی و یدکی خود را فراخواند. در بیماران مبتلا به فوبیا، این دفاع در درجه ی اول عبارت است از جابه جایی؛ یعین تعارض جنسی به جای اینکه معطوف بر شخصی شود که آن را برانگیخته به شیء یا موقعیت ظاهرا بی اهمیت و بی ربطی منتقل می شود. شیء یا موقعیت هراس آور مذکور ممکن است ارتباط مستقیمی با نوع تداعی با منبع اصلی تعارض داشته باشد و نماد آن باشد.

اتوفنیکل این واقعیت را مورد توجه قرار داد که اضطراب هراس گونه ممکن است خود را در پس نگرش ها و الگوهای رفتاری ای پنهان کند که نمایانگر نوعی انکار هستند؛ چه انکار خطرناک بودن شیء یا موقعیت ترس آور، چه انکار ترس فرد از آن. فرد به جای اینکه قربانی منفعل وقایع خارجی باشد، موقعیت را وارونه می کند و فعالانه می کوشد به مقابله با آن چیزی که از آن می ترسد بپردازد و بر آن مسلط گردد. کسانی که خود را وقف ورزش های بالقوه خطرناکی مثل چتربازی یا کوهنوردی می کنند، شاید دارند نوعی رفتار پادهراسانه از خود نشان می دهند. در بازی های بچگانه هم عناصر پادهراسانه ای ممکن است وجود داشته باشند؛ مثلا بچه ها به نقش دکتر درمی آیند و به عروسکشان آمپول می زنند.

هراس اختصاصی

 

 

درمان هراس اختصاصی

درمانی که بیش از همه مورد مطالعه قرار گرفته و احتمالا موثرترین روش درمان برای فوبی است، رفتار درمانی است. وجوه کلیدی درمان عبارتند از: 1- تعهد بیمار نسبت به درمان، 2- مسائل و اهداف کاملا روشن، 3- روش های قابل وصول دیگر برای مدارا با این احساس ها. انواعی از فنون درمان رفتاری مورد استفاده قرار گرفته اند. رایج ترین آنها حساسیت زدایی تدریجی بوده است که توسط جوزف ولیه معرفی شد. در این روش، بیمار به طور پیاپی با یک رشته از محرک های از پیش تعیین شده، که سلسله مراتب آن از خفیف ترین تا شدیدترین شکل از نظر ایجاد ترس است، رویارویی داده می شود. با استفاده از داروهای آرامبخش، هیپنوتیزم، و آموزش تمدد ماهیچه ای به بیماران یاد داده می شود که چگونه در خود پاسخ روانی و جسمی ایجاد کنند. پس از تسلط فرد به این روش، به بیمار آموخته می شود که در مواجهه با محرک اضطراب برانگیز برای ایجاد آرامش از آن استفاده کند. با از دست دادن حساسیت نسبت به هر یک از محرک های ردیف شده در فهرست، بیمار به سراغ محرک بعدی می رود، تا زمانی که ترساننده ترین محرک هم این عاطفه ی دردناک را در او ایجاد نکند.

فنون رفتاری دیگری که اخیرا مورد استفاده قرار گرفته اند شامل رویارویی جدی با محرک فوبیک چه از طریق تصور یا حساسیت زدایی زنده می باشد. در غرقه سازی تجسمی بیمار تا حدی که می تواند ترس را تحمل کند با محرک فوبیک مواجهه داده می شود تا به حدی برسد که دیگر احساس ترس نکند. غرقه سازی زنده مستلزم این است که بیمار اضطراب مشابهی را از طریق رویارویی با یک محرک فوبیک واقعی احساس کند.

رایج ترین درمان مورد استفاده برای فوبی خاص درمان با رویارویی (exposure therapy) است. درمانگر با استفاده از یک رشته رویارو سازی تدریجی به سلیقه ی خود شخص، با محرک فوبیک بیمار را حساسیت زدایی می کند. درمانگر روش های مختلف برای مقابله با اضطراب را می آموزد، از جمله تن آرامی، کنترل نفس و روش های شناختی با موقعیت. روش های شناختی مشتملند بر تاکید بر این واقعیت که موقعیت فوبیک در واقع بدون خطر است. جنبه های کلیدی رفتار درمانی موفقیت آمیز عبارتند از تعهد بیمار برای ادامه ی درمان، اهداف و مسائل کاملا مشخص و دسترسی به روش های دیگر برای مدارا با احساسات بیمار. در مورد موقعیت خاص فوبی خون، تزریق و جراحت، بعضی از درمانگران توصیه می کنند که بیمار ضمن مواجهه بدن خود را سفت نگه دارد و در حالت نشسته بماند تا از احتمال ضعف در نتیجه ی واکنش وازوواگال در مقابل محرک فوبیک جلوگیری شود. وقتی فوبی خاص با حملات هراس همراه است، درمان دارویی، روان درمان یا درمان ترکیبی معطوف به حملات هراس نیز ممکن است مفید باشد.

در اوایل پیدایش روانکاوی و روان درمانی های پویشی، تصور می شد که این روش ها درمان انتخابی نوروز فوبیک است و از تعارش های ادیپال ناشی می شود. معهذا، به زودی معلوم شد که اگر بناست در تحلیل علائم پیشرفتی حاصل شود، در مانگران ناگزیرند فراتر از نقش روانکاو رفته و فعالانه بیماران خود را تشویق کنند که موقعیت فوبیک را جستجو کرده و اضطراب و بینش ناشی از آن را تجربه نمایند. از آن زمان تا کنون توافق کلی بین روانشناسان وجود داشته است که برای درمان موفقیت آمیز اضطراب فوبیک درجاتی از فعالیت درمانگر ضروری است. روان درمانی بینش گرا بیمار را به درک ریشه ی فوبی، پدیده ی نفع ثانوی و نقش مقاومت قادر ساخته و برای یافتن راه های بهتری برای مدارا با محرک های اضطراب انگیز او را کمک می کند.

هیپنوتیزم، درمان حمایتی و روان درمانی خانواده نیز ممکن است در درمان اختلالات فوبیک مفید واقع گردند. خواب تلقینی برای تقویت تلقین درمانگر مبنی بر این که موضوع فوبیک خطرناک نیست مورد استفاده قرار می گیرد. در عین حال می توان آن را به بیمار یاد داد تا به عنوان یک روش آماسازی در مواجهه با شیء فوبیک استفاده نماید. روان درمانی حمایتی و روان درمانی خانواده غالبا در کمک به بیمار برای رویارویی فعال با شیء فوبیک در جریان درمان مفید واقع می گردد. روان درمانی خانواده نه تنها می تواند حمایت خانواده را در درمان بیمار جلب کند، بلکه به اعضای خانواده در درک ماهیت مشکل بیمار کمک می کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دو − دو =