کد خبر: 1476
تاریخ انتشار: اسفند 17, 1399

یافتن معنای زندگی

یافتن معنای زندگی

یافتن معنای زندگی

برای یافتن معنا حال چگونه می توانیم معنایی بیابیم؟ فرانکل در باب سه رهیافت گسترده بحث میکند. ــ رهیافت نخست، یافتن معناست از طریق ارزش های تجربی  ،) یعنی تجربه کردن چیزی یا کسی که آن را ارزشمند میدانیم. این ره یافت مشتمل بر حالت اوجگیری )تجارب اوجیا تجارب زیبایی شناختی است که مازلو به طرح آنها پرداخت، از قبیل: مشاهده اثر هنری گرانسنگی یا مشاهده شگفتیهای طبیعت. مهم ترین نمونه ارزش های تجربی، عشقی است که ما به انسانهای دیگر میورزیم. از رهگذر این عشق ورزی میتوانیم به معشوق خود این توانایی را بدهیم که معنای زندگیاش را وسعت ببخشد و ما هم با عملی از این دست میتوانیم معنای مختص به خودمان را وسعت بدهیم. فرانکل میگوید: عشق »هدف نهایی و برترین هدفی است که بشر میتواند آرزو بکند«. او خاطرنشان میکند که در جامعه مدرن، بسیاری کسان عمل جنسی را با عشق مخلوط میکنند. عشق شناخت منحصربه فرد بودن دیگری به مثابه فرد است؛ فهمی شهودی از توانایی کامل انسانهای دیگر. فرانکل بر این باور است که این شناخت تنها در بطن یک رابطه تکهمسری میسّر میشود. ــ دومین شیوه یافتن معنا از طریق ارزشهای خلّاقانه،یا به تعبیر او، از طریق »انجام دادن کار« است. این همان ایده وجودی سنتی است که شخص از طریق درگیرشدن در برنامه ها و نقشه هایش، یا به تعبیر بهتر، در برنامه زندگی خودش به معنا میرسد. این شیوه مشتمل بر خلاقیتی است که در هنر، موسیقی، نویسندگی، اختراع و غیره، مشاهده میشود. فرانکل خلاقیت را همچون عشق کارکرد ناخودآگاه معنوی، یعنی وجدان، میداند. وی نمونه های جالب در اختیار ما می نهد: ما مورد ویولونیستی را میشناسیم که همواره تالش میکند حتی االمکان آگاهانه بنوازد. از به دوش انداختن ویولونش تا جزئیات پیش پا افتاده، او میخواهد هر چیزی را آگاهانه انجام دهد و با تمرکز کامل اجرا کند. این به شکست  هنری کامل می انجامد. فرد باید اعتمادش را به ناخودآگاه برگرداند، از این طریق که موجب شود او دریابد که ناخودآگاهش چه میزان بیشتر از خود آگاهش استعداد موسیقی دارد. ــ سومین شیوه یافتن معنا، شیوهای است که غیر از فرانکل معدود افرادی از آن سخن گفتهاند: ارزشهای نگرشی ارزشهای نگرشی مشتملاند بر فضایلی چون شفقّت، شجاعت، شوخ طبعی و غیره. اما مشهورترین نمونهای که فرانکل میآورد، عبارت است از یافتن معنا از طریق رنج بردن. وی مثالی میزند درباره یکی از مراجعانش؛ دکتری که همسرش فوت کرده است. او شدیداً سوگوار همسرش بود. فرانکل از وی میپرسد: اگر تو اول مرده بودی همسرت چه وضعی داشت؟ دکتر پاسخ داد که برای او به نحو غیر باوری دشوار می بود. سپس، فرانکل خاطر نشان میکند که بدان سبب که ابتدا  همسر دکتر مرده است، وی از آن رنج معاف شده است؛ اما اکنون او باید با زنده ماندن و سوگواری برای همسرش بهای آن را بپردازد. به دیگر سخن، سوگواری بهایی است که ما برای عشق میپردازیم. برای این دکتر، دیدگاه جدیدش به مرگ همسر و درد خودش معنا داد که به نوبه خود اجازه داد تا او با آن سر کند. با معنا می توان رنج را با متانت تاب آورد. فرانکل متذکر میشود که اشخاص به شدّت بیمار، اغلب فرصتی برای تحمل شجاعانه رنج ندارند و بدینسان مانع از بروز نوعی آرامش و وقار در خود میشوند.فرانکل در کتاب انسان در جستجوی معنا میگوید: «هر چیزی را میتوان از انسان گرفت؛ اما یک چیز را نه: آخرین آزادیهای انسان برای برگزیدن نگرش خود در هر شرایطی؛ آزادی انتخاب راه خویش را«.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

20 + 12 =