کد خبر: 1153
تاریخ انتشار: اسفند 15, 1399

آیا تا به حال به معنای زندگی خود فکر کرده اید؟

آیا تا به حال به معنای زندگی خود فکر کرده اید؟

آیا تا به حال به معنای زندگی خود فکر کرده اید؟

 بدون شک در دنیای امروز ما که پر از فراز و نشیبهای متفاوت است ما به این معنا احتیاج داریم. هر یک از ما باید معنایی برای زندگی خود پیدا کند. معنای زندگی هر کس خاص و ویژه خود اوست زیرا برداشت هر کس از زندگی متفاوت است. شخصیت هر فرد مجموعه ای است از استعدادهای بالقوه که در وجودش قرار دارد، آنچه از کودکی در نحوه تربیت و تعلیم او در خانواده آموخته و آنچه جامعه به او میدهد مجموعه ای است از باورها، نگرشها و باید و نبایدهایی که هنجارهای یک جامعه است. پس هر فرد متناسب با آنچه که از گذشته به همراه دارد معنایی خاص خود، برای زندگی متصور میشود. به عقیده فرانکل معنی جویی حقیقتی انکارناپذیر در زندگی انسان است و ماهیت اصلی بشریت همین حقیقت است که الهام بخش وجود انسان میگردد. این معنا دارای نیروی شفابخشی است که میتواند به زندگی جهت دهد و فرد را برای رسیدن به هدفش یاری کند. اگر چه انسان قادر به جبران گذشته نیست اما با پیدا کردن راه آینده میتواند گذشته را آن گونه که دوست دارد جبران کند و راه خودشکوفایی استعدادهایش را پیدا کند. گذشته هر فرد هر قدر هم با شکست و ناکامی توأم باشد میتواند با نگاهی صحیح و عمیق راه موفقیت آینده را فراهم آورد. بسیاری اوقات کاستی ها همچون چراغ هشداری برای کسب موفقیت و تکامل در آینده عمل می کنند معنا درمانی انسان را در بعد انسانی اش دنبال می کند. معنی جویی از یک ارزش حیاتی برخوردار است و تحقیقات آماری این مسأله را ثابت نموده است. امروزه از روش لوگوتراپی برای کمک به معنا دادن به زندگی افراد افسرده، افرادی که قصد خودکشی دارند، افرادی که بیماری صعب العلاج دارند، افرادی که با سوگ و … مواجه می شوند، استفاده میشود.

 

دلواپسی غایی

 مشاوره روانکاوی در واقع تلاشی است برای ایجاد معنای جدیدی از زندگی بطوری که تحقیقات نشان داده است افرادی که دست به خودکشی زده بودند پس از روانکاوی و بهبود بدلیل نداشتن معنا در زندگی، دوباره به خودکشی روی آورده بودند. بسیاری از بیماری های دوران ما، به دلیل بی نتیجه ماندن جستجوی انسان در معنی است. رنج بردن وقتی معنایی چون گذشت و فداکاری پیدا می کند، دیگر آزاردهنده نیست. لوگوتراپی روشی است که کمتر به گذشته توجه دارد و به درون نگری هم ارج چندانی نمی نهد. در عوض توجه بیشتری به آینده، وظیفه، مسئولیت و هدف و معنا دارد که بیمار باید زندگی آتی خود را وقف آنها کند. فرانکل تصریح می کند «حقیقت اساسی انسان بودن این است که انسان همواره متوجه شخص یا چیز دیگری غیر از خودش است؛ معنایی که به تحقق بپیوندد، انسان دیگری که با آن روبه رو شود، آرمانی که بدان خدمت کند و یا شخصی که به وی عشق بورزد. آدمی نه با صرف توجه به تحقق خویشتن که با فراموش کردن خود، چشم پوشیدن از خود و وقف خود در توجه به غیر است که به مقام تحقق معنای عمیق زندگی نایل خواهد آمد» و به همنوعانش آموخت که گرد و غبار عینک خود را بزدایند و بدانند که به جای فکر کردن به امکانات، میتوانند واقعیت را در اختیارگیرند. واقعیاتی که محتوی آن تنها کارهای انجام داده شده نیست، بلکه عشق و محبتی است که به دردها و رنج هایی می ورزد که آن را شجاعانه به دوش می کشد. به آنان کمک می کنند معنای آن رنج و دردهای ناشی از حادثه را دریابند و با عینک جدید به آن اتفاق نگاه کنند و این راز فرانکل بود. مردی که پس از جنگ سرافرازانه به وطنش بازگشت و با روش جدید درمان به کمک همنوعانش شتافت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

1 × یک =