کد خبر: 805
تاریخ انتشار: اسفند 12, 1399

تمایز فکر از واقعیت

تمایز فکر از واقعیت

تمایز فکر از واقعیت

اغلب وقتی عصبانی یا افسرده هستیم، به گونه ای با افکارمان برخورد میکنیم که انگار واقعیت دارند. ممکن است در تعامل با دیوید، این فکر به ذهنم خطور کند که آدم خودخواهی است . ممکن است فکر کنم کاملاً حق با من است، اما احتمال دارد اشتباه فکر کنم. وقتی که مضطرب هستم، ممکن است این فکر به ذهنم برسد: “من مطمئنم که در ارائه مقاله، کاملاً ضعیف عمل خواهم کرد. این فکر می تواند درست یا غلط باشد. میتوانم فکر کنم یا باور داشته باشم که یک زرافه هستم، اما این فکر بدین معنا نیست که من واقعاً یک زرافه هستم. چون من به گونهای خاصی میاندیشم، اصلاً بدین معنا نیست که افکار من واقعاً درست باشند.

افکار ما، فرضیه ها، توصیف ها، دیدگاهها و حتی حدسهایی هستند که ما درباره یک پدیده داریم. غلط بودن یا صحیح بودنشان میتواند ثابت شود. بیماران نیاز دارند یاد بگیرند افکارشان را بشناسند و سپس آنها را با واقعیت تطبیق دهند. برای تمایز افکار، احساسها و واقعیتها، درمانگران می توانند از تکنیک A-B-C استفاده کنند. در این تکنیک، بیماران فرصت پیدا می کنند که یاد بگیرند چگونه یک واقعه فعال ساز یکسان می تواند منجر به باورها (افکار) و پیامدهای (احساسها و رفتار) متفاوتی شود.

اگر من معتقد باشم که در امتحان به هیچ وجه خوب عمل نخواهم کرد (فکر من) ممکن است طبق همین فکر، احساس ناامیدی کنم و حال و حوصله مطالعه نداشته باشم. (رفتار من). از سوی دیگر، اگر معتقد باشم که می توانم نمرهٔ خوبی بگیرم، ممکن است احساس امیدواری کنم و برای امتحان آماده شوم.

نکته جالب در این مثال این است که فکر اولیه من (در امتحان به هیچ وجه خوب عمل خواهد کرد) منجر به رفتار ناسازگار آماده نشدن برای امتحان می شود که در واقع نوعی پیشگویی خودکامبخش است و به خاطر همین فکر و رفتار، در امتحان نتیجه خوبی نمیگیرم.

 

 

بسیاری از افرادی که افسرده، مضطرب یا عصبانی می شوند، با افکارشان به گونه ای برخورد می کنند که انگار واقعیت دارند، یعنی فکرشان را با واقعیت یکسان میانگارند. یک واقعه فعال ساز یکسان می تواند به افکار، احساسها و رفتارهای متفاوتی منجر شود.

در اینجا از فرد میخواهیم که تصور کند فکری منفی (مثل برای امتحان آماده نیستم ) در ذهنش فعال شده است. سپس او را تشویق می کنیم که به سایر واقعیتهای احتمالی بیندیشد و آنها را در ستون سمت چپ بنویسد. فکر اولیه، یک باور است. سایر واقعیت های احتمالی نیز می توانند به عنوان باور مطرح شوند. میتوانیم چنین سؤالاتی از بیمار بپرسیم: آیا ممکن است افکار شما تنها واقعیت موجود نباشند؟ آیا تمام جوانب موضوع را در نظر گرفتید؟ آیا به این موضوع، فقط از دیدگاه خودتان نگاه کردید؟ آیا ممکن است واقعیتهای دیگری وجود داشته باشد که به آنها توجه نکردید؟ افکار و واقعیتها با یکدیگر برابر و مساوی نیستند.

برخی افراد معتقدند که افکارشان کاملا مطابق با واقعیت هستند. علاوه بر این برخی نیز معتقدند افکار منفی، واقعیت دارند. ما نمی خواهیم این برداشت را در ذهن دیگران القا کنیم که همه افکار آنها غلط است. گاهی اوقات افکار شما توصیف دقیقی از واقعیت هستند و گاهی اوقات بازتاب دقیقی از واقعیت نیستند. بهتر نیست از این قاعده ی کلی برای به محک گذاشتن افکار منفی خود در برابر واقعیت ها استفاده کنید؟

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

نه − 2 =