کد خبر: 1348
تاریخ انتشار: اسفند 16, 1399
گروه : شخصیت

نظریه صفات شخصیت ( کتل)

نظریه صفات شخصیت ( کتل)

نظریه صفات شخصیت ( کتل)

یکی از بحث های مورد علاقه ی روانشناسان از گذشته تا به امروز پیدا کردن یک سری نشانه ها و صفت های پایدار در افراد است تا بتوانند به وسیله ی این نشانه ها و صفات شخصیتی رفتار های افراد را پیش بینی کنند.نظریات مختلفی و در مورد صفات شخصیتی از گذشته تا به امروز وجود دارد که تلاش کرده اند این صفات پایدار پیش بینی کننده ی رفتار را در یک ساختار طبقه بندی شده در اختیار افراد قرار دهند. یکی از مهم ترین این نظریات نظریه ریموند کتل می باشد که مبنای طراحی بسیاری از پرسشنامه ها قرار گرفته است.

هدف ریموند کتل از بررسی شخصیت این بود که پیش بینی کند فرد چه کاری انجام خواهد داد یا چگونه در پاسخ به موقعیت محرک معینی رفتار خواهد کرد. کتل به تغییر دادن رفتار از ناخوشایند به خوشایند یا از نابهنجار به بهنجار که رویکرد برخی از نظریه پردازان دیگر بود، اشاره ای نکرد. آزمودنی های کتل افراد بهنجار بودند. هدف او بررسی کردن شخصیت آنها نه درمان کردن آن بود. سعی در تغییر دادن شخصیت قبل از آگاه شدن از اینکه چه چیزی باید تغییر کند، غیر ممکن یا حداقل نا بخردانه است. رویکرد او کاملا عملی است و بر مشاهدات رفتار و انبوه داده ها استوار است. شاخص رویکرد کتل روش کار او با داده ها بود. او داده های خود را در معرض روش آماری به نام تحلیل عاملی قرار می داد که عبارت است از ارزیابی رابطه بین هر جفت ارزیابی صورت گرفته از یک گروه آزمودنی برای مشخص کردن عوامل مشترک.

رویکرد کتل به صفات شخصیت

 کتل صفات را به صورت گرایش های نسبتا دایمی واکنش نشان دادن که واحدهای ساختاری بنیادی شخصیت هستند تعریف کرد. او صفات را به چند روش طبقه بندی کرد.

صفات مشترک و صفات منحصر به فرد

صفت مشترک (common traits) صفتی است که هر کسی تا اندازه ای از آن برخوردار است ولی برخی از افراد بیشتر از دیگران از آنها برخورداند. هوش، برون گرایی، و معاشرتی بودن نمونه هایی از صفات مشترک هستند. صفات منحصر به فرد (unique traits) یعنی آن جنبه های شخصیت که تعداد معدودی از افراد دیگر در آن سهیم اند. صفات منحصر به فرد در تمایلات و نگرشهای ما آشکار هستند.

صفات توانشی، خلقی و پویشی

صفات توانشی (ability traits) تعیین می کنند که ما تا چه اندازه ای به صورت کارآمد برای رسیدن به یک هدف تلاش خواهیم کرد. هوش نوعی صفت توانشی است. صفات خلقی (temperament traits) سبک کلی و حال و هوای هیجانی رفتار ما را توصیف می کنند، برای مثال تا چه اندازه ای جسور، آسان گیر یا تحریک پذیر هستیم. صفات پویشی(dynamic traits) نیروهای بر انگیزنده رفتار هستند. آنها انگیزه ها، تمایلات و آرزوهای ما را توصیف می کنند.

صفات سطحی و صفات عمقی

صفات سطحی (surface traits) ویژگیهای شخصیتی هستند که با یکدیگر همبستگی دارند، ولی یک عامل را تشکیل نمی دهند زیرا منبع واحدی آنها را تعیین نمی کند. برای مثال چند عنصر رفتاری مانند اضطراب، تردید و ترس غیر منطقی با هم ترکیب می شوند تا صفت سطحی به نام روان رنجوری را تشکیل دهند. روان رنجور خویی از منبع واحدی حاصل نمی شود. چندان پایدار و دایمی نیستند و بنابراین برای توصیف شخصیت اهمیت چندانی ندارند.

صفات عمقی (source traits) که عوامل یکپارچه شخصیت بوده و پایدار تر و دایمی تر هستند، اهمیت بیشتری دارند. هر صفت عمقی، موجب جنبه هایی از رفتار می شود. صفات عمقی آن دسته از عوامل فردی هستند که از تحلیل عاملی به دست می آیند و برای توجیه کردن صفات سطحی با هم ترکیب می شوند.

صفات سرشتی و صفات محیط ساخته

صفات سرشتی (constitutional traits) از شرایط زیستی ناشی می شوند، ولی لزوما فطری نیستند. مثال، مصرف الکل می تواند به رفتارهایی چون بی احتیاطی، پر حرفی، و گفتار درهم برهم منجر شود.

صفات محیط ساخته (environmental-mold traits) از تاثیرات موجود در محیط اجتماعی و مادی حاصل می شوند. این صفات ویژگیها و رفتاری آموخته شده ای هستند که به شخصیت حالت می دهند.

صفات عمقی : عوامل بنیادی شخصیت

کتل ۱۶ صفت عمقی را به عنوان عوامل بنیادی شخصیت مشخص کرد. این صفات با آزمون ۱۶PF سنجیده می شود. کتل این صفات را به شکل دو قطبی ارایه داد. ویژگی های شخصیت مرتبط با این صفات به صورت کلماتی بیان می شوند که هنگام توصیف دوستان و خودمون در گفتگوهای روزمره، به کار می بریم. در نظام کتل، صفات عمقی عناصر بنیادی شخصیت هستند.

صفات پویشی : نیروهای برانگیزنده

کتل صفات پویشی را صفات مربوط به انگیزش توصیف کرد. نظریه شخصیتی که تاثیر نیروهای پویا یا بر انگیزنده را نادیده بگیرد، ناقص است. مثل اینکه سعی کنیم موتوری را بدون اشاره به نوع سوختی که آن را می راند توصیف کنیم.

ارگ ها و احساس ها

کتل دو نوع صفت پویشی، بر انگیزنده را معرفی کرد: از ارگ برای اشاره به مفهوم غریزه یا سایق استفاده کرد. ارگ ها منبع انرژی فطری یا نیروی برانگیزنده تمام رفتارها هستند. واحدهای بنیادی انگیزش که ما را به سمت هدف خاصی هدایت می کنند. کتل ۱۱ ارگ را مشخص کرد: خشم، جاذبه، کنجکاوی، نفرت، معاشرتی بودن، گرسنگی، محافظت، امنیت، اتکا به نفس، تسلیم کردن خود، میل جنسی. ارگ صفت عمقی سرشتی است. احساس صفت عمقی محیط ساخته است، زیرا از تاثیرات بیرونی اجتماعی و مادی حاصل می شود. احساس الگویی از نگرش های آموخته شده است که بر جنبه مهمی از زندگی، مانند جامعه، همسر، شغل، مذهب یا سرگرمی فرد تمرکز دارد. ارگ ها و احساس ها رفتار را با انگیزه می کنند، ولی تفاوت مهمی بین آنها این است که ارگ صفت سرشتی و ساختار دایمی شخصیت است. اگ قوی یا ضعیف می شود ولی از بین نمی رود. احساس از یادگیری حاصل می شود، می تواند یادگیری زدایی شده و از بین برود طوری که دیگر برای زندگی فرد اهمیتی نداشته باشد.

مراحل رشد شخصیت

کتل پیرو فروید نبود اما تعدادی از عقاید فروید را در نظریه خود وارد کرد که اهمیت سالهای اولیه زندگی در شکل گیری شخصیت و اینکه تعارض های دهانی و مقعدی می توانند بر شخصیت تاثیر بگذارند از آن جمله هستند.

طفولیت، تولد تا ۶ سالگی، از شیر گرفتن، آموزش استفاده از توالت، شکل گیری خود، فراخود و نگرش های اجتماعی.کودکی، ۶ تا ۱۴ سالگی، استقلال از والدین و همانند سازی با همسالان. نوجوانی، ۱۴ تا ۲۳ سالگی، تعارض هایی درباره استقلال، ابراز وجود و میل جنسی، امکان دارد اختلالهای هیجانی و بزهکاری ایجاد شوند. پختگی، ۲۳ تا ۵۰ سالگی، احساس رضایت از شغل، زندگی زناشویی و خانواده، ثبات هیجانی افزایش می یابد. اواخر پختگی، ۵۰ تا ۶۵ سالگی، شخصیت در پاسخ به شرایط مادی و اجتماعی تغییر می کند. افراد ارزش های خود را ارزیابی مجدد کرده و خود تازه ای را جستجو می کنند. در این جا شباهت با دیدگاه کارل یونگ درباره دوره میانسالی را می بینید. پیری، ۶۵ سالگی به بعد، سازگاری با فقدان دوستان، شغل و مقام، مرگ همسر، خویشاوندان و احساس فراگیر تنهایی و نا امنی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

16 + چهارده =