کد خبر: 986
تاریخ انتشار: اسفند 14, 1399

اختلالات روانی و بحران

اختلالات روانی و بحران

اختلالات روانی و بحران

شايع ترين اختلالاتی که به دنبال حوادث ناگهانی و بحران هایی مثل طلاق،فوت یکی از عزیزان،ورشکستگی و حوادث غیرمترقبه  مشاهده مي‌گردند عبارتند از: اختلال استرس حاد، اختلال استرس پس از سانحه، افسردگی، سوگ غير طبيعی، اختلالات شبه جسمی و انواع اختلالات اضطرابی.

  1. اختلال استرس حاد
  2.  اين اختلال در شرايطی به وجود می آيد که فرد مستعد حادثه‌ای آسيب‌زا همراه با تهديد به مرگ يا آسيب جدی به سلامت خود و يا ديگران را تجربه کرده باشد و به دنبال اين تجربه احساس ترس و وحشت شديد همراه با همه يا برخی از علايم زيررا تجربه کند:
    • احساس کرختی و بی تفاوتی هيجانی
    • کاهش آگاهی از محيط اطراف
    • احساس عدم واقعيت خود و يا احساس عدم واقعيت دنيای پيرامون
    • فراموشی روان زا

   حادثه آسيب‌زا ممکن است به خودی خود و يا به دنبال افکار، رؤيا، خطاهای حسی، تکرار خاطرات توسط اطرافيان و يا احساس وقوع مجدد حادثه برای فرد بازمانده تکرار شود. اجتناب يکی از علايم شايع و بارز اين اختلال می باشد چرا که فرد سعی در جلوگيری از يادآوری خاطرات آسيب‌زا و تجربه مجدد برانگيختگی ناشی از آن را دارد. انواع اختلال در خواب، تحريک پذيری، اشکال در تمرکز،  بی قراری، گوش به زنگي مفرط و رفلکس از جا پريدن شديد از ساير علايمي هستند که در اين اختلال انتظار بروز آن ها را داريم. تفاوت عمده اين اختلال با اختلال استرس پس از سانحه در مدت زمان بيماری است ، اين اختلال بين 2 روز تا 4 هفته به طول می انجامد و در صورتی که در اين مدت زمان مرتفع نگردد به اختلال استرس پس از سانحه تبديل می گردد. فرد متأثر به طور واضح دچار افت در عملکرد فردی و اجتماعی می گردد.

 

 

اختلالات روانی بحران

 

 

 

  1. اختلال استرس پس از سانحه:  همان طور که قبلا توضيح داده شد علايم اين اختلال مشابه اختلال استرس حاد مي‌باشد و تفاوت عمده‌ اين دو در زمان بيماری است. فرد بازمانده به دنبال حادثه دچار احساس درماندگی مي‌گردد و حادثه آسيب زا مکرراً برای وی تکرار می شود. بروز اين اختلال در هر زمانی پس از حادثه ممکن است، مي‌تواند بلافاصله پس از سانحه بوده و يا حتی به صورت تأخيري ، 30 سال پس از سانحه بروز کند. اما آن چه مسلم است اين است که مداخله سريع و به هنگام در مورد تک علامت هايي که در افراد ديده می شود و يا مداخله در مورد اختلال استرس حاد مي‌تواند در کاهش شيوع اين اختلال در جامعه آسيب‌ديده مؤثر باشد. علايم اين اختلال عمدتاً در حيطه های تکرار حادثه( احساس وقوع مجدد حادثه، به صورت تصاوير ذهنی، رؤيا، بازی های تکراری در مورد حادثه در کودکان و…) ، اجتناب (دوری گزيدن از محل حادثه، افرادی که در آن زمان در نزديکی فرد بوده‌اند، اجتناب از صحبت و بحث ، اشکال در به ياد آوری خاطرات آسيب زا) ، احساس کرختی و درماندگی در کنار احساس غريبگی و بيگانگی ، و نيز علايم بيش برانگيختگی (گوش به زنگی مفرط، اشکال در به خواب رفتن يا تداوم خواب ، اشکال در تمرکزو تشديد رفلکس از جا پريدن) مشاهده می گردد.
  2. سوگ عارضه دار
  3.  در مواردی که  واکنش سوگ طی دوماه از بين نرود، شدت علايم طی مدت سوگواری شديدتر از حدی است که انتظار مي‌رود ، و يا تأخير بارزی در بروز علايم سوگ وجود دارد با سوگ عارضه‌دار مواجه هستيم که نياز مند مداخله فوری است. گاهی نيز علايم سوگ اصلاً ايجاد نمی شود. زنان بيش از مردان مستعد چنين عارضه‌ای هستند. در صورت عدم مداخله به هنگام احتمال بروز ساير اختلالات روان پزشکی از قبيل افسردگی اساسی وجود دارد.
  4. افسردگي اساسي
  5.  هرچند تمامي بازماندگان بطور طبيعي دچار واكنش سوگ گرديده و پس از رفع آن با به يادآوري خاطرات گذشته دچار غم و اندوه مي‌گردند، بايد به خاطر داشت كه اين واكنش رواني طبيعي نسبت به يك فقدان بزرگ كاملاً با افسردگي متفاوت است. افسردگي يك واكنش طبيعي نسبت به بحران محسوب نمي‌گردد و در صورت بروز، نيازمند مداخله جدي و فوري است. خصوصيت بارز آن وجود خلق افسرده همراه با نااميدي و احساس درماندگي، اضطراب، كاهش انرژي، اختلال خواب، كاهش اشتها، اختلال در حافظه، احساس پوچي و بي‌ارزشي و گاه افكار خودكشي است. افسردگي از اختلالات شايع به دنبال بحران‌هاست.

5- انواع اختلالات اضطرابي

 حملات هراس، و اضطراب بيشتر مي‌توانند به تنهايي يا به همراه ساير اختلالات در افراد بازمانده از حادثه ديده شوند، هرچند كه به طور شايع‌تر اين اختلالات را به طور توأم با ساير اختلالات مي‌يابيم. وجود چنين اختلالاتي سبب افت عملكرد و كندي روند بازگشت به زندگي عادي مي‌گردد.

6- اختلالات شبه جسمي: توجه به شيوع بالاتر اختلالات شبه جسمي به دنبال زلزله، از نكاتي است كه همواره بايد مدنظر پزشكان معالج بازماندگان قرار گيرد، چرا كه در صورت عدم تشخيص منشاء روان زاي اين اختلالات،‌ به غلط علايم جسمي هدف درماني قرار مي‌گيرند. معمولاً در جوامع بازمانده از يك حادثه غير مترقبه ميزان شكايات جسمي بالاست. هرچند تلاش پرسنل پزشكي براي يافتن منشاء عضوي براي اين دردها و علايم به نتيجه‌اي نمي‌رسد، بيمار معتقد است كه دچار نوعي بيماري تشخيص داده نشده مي‌باشد و نگراني بيش از حدي در مورد سلامت جسم خود دارد. البته ممكن است در مواردي مشكلات و بيماري‌هاي جسمي وجود داشته باشند ولي در اين صورت ميزان شكايات بيمار نامتناسب با شدت مشكلات جسمي است. علايم اين اختلاف طيف وسيعي را در بر مي‌گيرد، مي‌تواند شامل علايم گوارشي، حسي ـ حركتي، وحتي فلج و دوبيني باشد. در شرايط عادي 30-20% بيماران بالغ مراجعه‌كننده به مراكز بهداشتي و درماني، بيماران داراي مشكلات شبه جسمي مي‌باشند. اين ميزان پس از حوادث غير مترقبه افزايش چشمگيري دارد. نكته‌اي كه بايد بدان توجه داشت پرهيز از اقدامات تشخيصي غير ضروري در اين بيماران است، چرا كه چنين رويكردي سبب تثبيت بيماري در آنان مي‌گردد. با توجه به مراجعه اين افراد به پزشکان عمومی و متخصصين غير روانپزشک، آموزش اين رده از کارکنان بهداشتی درمانی از اهميت ويژه ای برخوردار است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

5 + دو =